روزهايي از ماه سيزدهم زندگي
سلام دخترك 503 روزه ي مامان جونم برات بگم از اينهمه غيبت كه چط.ور گذشت بهمون تا 4-5روز پيش همه چيز خوب و خوش و بر وفق مراد بود تا اينكه يه ويروس لعنتي اومد سراغمون از همونا كه الان تو كل شهر پر شده خيلي بد بود منو شما و بابايي جون هرسه تاي باهم مريض شديم و اين همزمان بودن بيماريمون مشكل رو بزرگتر ميكرد اما خداروشكر الان يكي دو روزه كه بهتريم و تقريبا ميشه گفت خوب شديم اما يه كوچولو شما شكم روي داري و ضعيف شدي كه اميدوارم زوده زود خوب شي بازم خداروشكررر كه سالميم طبق روال هميشه ميخوام اول برات از پيشرفتهات و كاراهايي كه اين چند وقته انجام ميدي برات بگم اول اينكه جديدا بابايي رو عزيز صدا ميكني نه كه تو خونه همش من عزيز ...